سید باب پس از آن که موقعیت را مناسب دید، دست به کار شد و همه گفته های قبلی خود و آن چه را در باره مهدویت در اسلام گفته شده بود، تاویل برد. در این راستا، بهائیت نیز به یاری او شتافت تا شاید بتواند این تاویل های بی بنیان او را توان بخشد، اما خشت اوّل گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج. یکی از نویسندگان بی بهاء، با نفهم فرض کردن مردم، کلام روشن باب را چنین تاویل می برد:
«مراد باب از این جملات، بهاء الله است.»
این کلام کوتاه، بی محتوایی بابیت و سپس بهائیت را به نمایش می گذارد.
در این صورت:
1. سید باب از سوی یکی از پیروان ردیف دوم یا سوم خود مبعوث شده است.
2. سید باب اسم بهاء و پدرانش را اشتباه گفته که با این کارش مردم را گمراه می کند نه هدایت.
3. سخن از علاقه نیز می بایست دروغ باشد، چرا که سید باب جانشینی را بر می گزیند که سر سخت ترین دشمن بهاء است؛ حتما این انتخاب نیز از سوی بهاء بوده است، زیرا باب صراحتا می گوید: آیات نازله از سوی حجّه الله منتظر است.
عبد البهاء در باره کتاب تفسیر سوره یوسف سید باب می نویسد:
او در همه قسمت های آن، خطاب هایی به شخص غایبی که از او استفاده کرده و فیض برده می کند و برای آماده شدن اصول از او یاری می جوید و در راه محبتش آرزو دارد که جان خود را فدا کند. از جمله: یا بقیّه الله قد فدیت بکلّی لک و رضیت السبّ … .1
از آن جا که سخنان سید باب در تفسیر سوره یوسف، سندی روشن بر خیانتش به اعتماد مردم است. عبد البهاء در مقام توجیه آن بر آمده است و خواست این جملات را به میرزا حسین علی نوری (بهاء) نسبت دهد، ولی به روشی ناشیانه دست زد که نوع دیگری از خیانت را به تاریخ بهائیت افزود.
تحریف های عبد البهاء در کلام سید باب:
1. در خطاب های سید باب، اسم و نسب شخص غایب آشکارا بیان شده است ولی عبد البهاء به هیچ اسمی حتی اشاره هم نکرده است.
2. شخص غایبِ یاری رسان، به بهاء نسبت داده شده است در حالیکه، او در آن روزگار، یکی از پیروان سید باب بود و به فرمان او رفتار می کرد.
3. بهاء به اعتراف بابیان و بهائیان در آن روزگار، نه ولی بود و نه نبی؛ به شخص غیر نبی، وحی و الهام نمی شود چه رسد به اینکه به دیگران به دیگران نیز منتقل کند.
4. صدها جمله دیگر است که هیچ نسبتی با بهاء ندارند؛ مانند: «و یقولون المشرکون من اهل الکتاب ما کنت علی الأمر من عند الامام حجّه الله من عند حجّه القائم المنتظر»؛ مراد، مخالفینِ باب حضرت بقیه الله، امام دوازدهم است و در آن روز اسمی از بهاء نبود، چه رسد به اینکه نزد مخالفین به حجّه قایم منتظر شهرت داشته و سید علی محمّد باب او باشد.
5. عبد البهاء جلمه زیر را عمداً بازگو نکرد، چرا که به روشنی، ولایت و حجّت فعلی بودن، قدرت و نفوذ داشتن آن شخص غایب را بیان می کند.
«یا سید الأکبر ما انا شیء الّا و قد اقامتنی قدرتک علی الأمر و ما اتّکلت فی شیء الّا علیک.»
6. سید باب در نوشته های اخیر خود، به حجّه موعود، امام منتظر و قائم به حق بودنش تصریح دارد.
7. سید باب پس از چند سال ادعای نبوت کرد، کتاب و شریعت تازه آورد. به اعتراف بهائیان در آن روزگار میرزا بهاء هنوز مبعوث نشده بود.
8. میرزا در موارد بسیاری به پیرویش از سید باب تصریح کرده است. مانند: فوّضت أمری إلیک و توکلت علیک و أنت حسبی و معینی و ناصری و بک اکتفیت عن الخلایق اجمعین و الحمد لک اذ انّک أنت معبودی … .2
پانوشت:
1. مقاله سیّاح، عبد البهاء، ص 5.
2. بدیع، میرزا حسین علی نوری، ص 235.